به تو سپرمش

ساخت وبلاگ

 

ali-mahsaاولین بار که براش اشک ریختم
رفتم پیش خدا فریاد زدم چرا؟
にゃ子 ハートとか星載せたよ(≧∇≦) のデコメ絵文字
خدا به آرامی گفت:هیسسسس فرشته ها تازه خوابیدن
زیر لب پرسیدم پس من چی؟
با مهربانی گفت:تو واسم عزیزترینی...
بغض کردم و گفتم:فرشته ی من رفت...
خدا نگاهم کرد و گفت:
可愛い。水玉。キラキラ。 のデコメ絵文字اذیتش کردی
با اشک و هق هق گفتم:نمیدونم...

خدا گفت:امدی دنبالش تو آسمون؟؟؟
گفتم:آره،نامرد بهم قول داده بود بدون من جایی نره...
خدا لبخند زد...
  
سرمو بالا کردم و گفتم:من بدم یا اون؟؟؟
خدا گفت:هیچکدوم...
داد زدم و گفتم:اون بد بود تنهام گذاشت اون بد بود حرصم گرفت گفتم ببرش جهنم...
にゃ子 ハートとか星載せたよ(≧∇≦) のデコメ絵文字
خدا با تعجب گفت:مطمئنی؟
با دودلی با اشکام گفتم:نه...
به خدا گفتم میشه ببینمش؟؟؟
خدا قبول کرد...
ازین بالا داشتم میدیدمش بلند داد زدم گفتم:
آهای همه کسم،من اینجام مگه قرار نبود تنها جایی نری با توام...
خدا آروم بهم گفت:
可愛い。水玉。キラキラ。 のデコメ絵文字صداتو نمیشنوه...
به آرامی با بغض گفتم:دوسش داشتم پس چرا رفت؟
خدا گفت:اگه زندگیتون بهم ربط نداشت هیچوقت سر راه هم قرارتون نمیدادم...
にゃ子 ハートとか星載せたよ(≧∇≦) のデコメ絵文字
لبخندی زدم و گفتم:مواظبش باش خدا
♥من تو رو به خدا سپردم♥
تو منو به کی میسپاریی؟؟؟؟
ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字  ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字 

elham


چشمهایت

♀♂FOR OUR LOVE♀♂...
ما را در سایت ♀♂FOR OUR LOVE♀♂ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : E-N enma567 بازدید : 298 تاريخ : يکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت: 16:37